loading...
عشق دلباختگان

admin بازدید : 35 سه شنبه 08 آذر 1390 نظرات (0)
از گریه ی عرش آسمان دریا شدیک قطره چکید و عاشورا شد .با شال عزا مرد غریبی می گفت :ایام عزای پدرم نزدیک شد 
(اللهم عجل لویکم فرج
admin بازدید : 60 یکشنبه 06 آذر 1390 نظرات (2)

اجبار زنان عراقی به بردگی جنسی

یک گروه حقوقی می‌گوید از سال 2003 و همزمان با تهاجم امریکا به عراق، هزاران زن و دختر عراقی مجبور به بردگی جنسی شده‌اند.

به گزارش پرس تی وی به نقل از سازمان "تغییر اجتماعی از طریق آموزش در خاورمیانه"، 5 هزار زن و دختر عراقی از سال 2003 برای سوء استفاده جنسی قاچاق شده‌اند.

بر اساس بیانیه این سازمان حقوقی که در لندن واقع است، سوریه و اردن، از مهم‌ترین مقاصد زنان عراقی به شمار می‌روند.

سازمان یادشده، مقامات عراقی را به "ناتوانی در برخورد با این مشکل" متهم کرده است.

گزارش یادشده می‌افزاید، قاچاقچیان، که زنان جوان و دختران آسیب‌پذیر را هدف قرار می‌دهند، عموماً به آن‌ها پیشنهاد انتقال به پناه‌گاه را می‌دهند؛ پناه‌گاه‌هایی که به مراکز فحشا بدل می‌شود.

برخی از این دختران نیز به لبنان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی منتقل می‌شوند

admin بازدید : 27 یکشنبه 06 آذر 1390 نظرات (0)

يه روز يه پسر جوون ميره توي داروخانه و به فروشنده ميگه که: يه کاندوم مي‌خواستم، راستش رو بخواي دارم برای شام میرم خونه دوست دخترم، شايد يه موقعيتي پيش بياد که بتونم يه کم باهاش حال کنم!

فروشنده کاندوم رو بهش ميده و پسره ميره بيرون، اما هنوز از در داروخانه بيرون نرفته بود که برميگرده و دوباره ميگه: اگه ميشه يه کاندوم ديگه هم بهم بديد، آخه خواهر دوست دخترم هم خيلي ناز و خوشگله، هميشه وقتي که منو مي‌بينه پاهاشو به طرز شهوت انگيزي باز مي‌کنه، فکر کنم اگه خوش شانس باشم بتونم با اون هم يک حالي کنم!

فروشنده کاندوم دوم رو بهش ميده و پسره ميره، اما دوباره از در داروخانه بيرون نرفته که برميگرده و ميگه: يه دونه کاندوم ديگه هم به من بديد، آخه مامان دوست دخترم هم خيلي ناز و دل رباست و هميشه وقتي منو مي‌بينه نگام ميکنه و نخ ميده، فکر کنم از من ميخواد که يک کارايي بکنم!

خلاصه یه کاندوم دیگه هم میگیره و میره...

موقع شام پسره سر ميز نشسته، در حالي که دوست دخترش سمت چپش هست، خواهر دوست دخترش سمت راستش و مادر دوست دخترش روبروش. در همين حال پدر دختره هم مياد سر ميز شام و یهو پسره سرش رو مياره پايين و شروع مي‌کنه به دعا کردن: خداوندا... به اين سفره برکت بده... بخاطر همه چيزهايي که به ما دادي ممنونيم...

خلاصه نیم ساعتی میگذره و پسره همچنان دعا میکرده: خدایا بخاطر همه لطف و محبتت سپاسگزاریم...

آخرش دیگه دوست دخترش شاکی میشه بهش میگه: من نمیدونستم که تو اینقدر مذهبی هستی!

پسره هم جواب میده: من هم نمیدونستم که پدر تو داروخانه داره!


نتیجه اخلاقی: لازم نیست دلایلتون رو برای هر کسی توضیح بدید، خصوصاً کسی که نمیشناسیدش!

admin بازدید : 32 یکشنبه 06 آذر 1390 نظرات (0)

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند

هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.

پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»

کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»

آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.

بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»

نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه ... نه!»

دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»

آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.

لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.

مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

 

ماریون دولن

admin بازدید : 34 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

شــــــــــرط عــشــــق

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.


بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.

 

موعد عروسی فرا رسید.


زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که

شوهرش نابینا باشد.

 دو سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.همه تعجب کردند.

 

 مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم

admin بازدید : 39 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)



در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از مهندس جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»

مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»

مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالا چیست؟»

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می‌كنید؟ »

مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی.

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----

كارمند تازه وارد

مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می ‌زنی؟»

كارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----

اشتباه موردی

كارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»

رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»

كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----

زندگی پس از مرگ

رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

كارمند: بله!

رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و می‌خواهد شما را ببیند،

همان که دیروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----

تصمیم قاطع مدیریتی

روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد.

جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می‌كنی؟»

جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»

مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، تو اخراجی !

ما به كارمندان خود حقوق می‌دهیم كه كار كنند نه اینكه یكجا بایستند و بیكار به اطراف نگاه كنند.»

جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»

كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»



نکته

برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمی‌شناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا می‌كنند.

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----

زنگ تفریح

مردی به یك مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یك طوطی كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»

مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»

صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»

مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟‌

صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینكه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای كه در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد.»

و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: «‌ ۴۰۰۰ دلار.»

مشتری: «این طوطی چه كاری می تواند انجام دهد؟»

صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.»

admin بازدید : 26 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

بخش مهمی از رشد و انگیزه ما بعنوان انسان، شرکت ما در خوب بهتر، یعنی چیزی والاتر از خودمان است. بااینکه "تبدیل دنیا به مکانی بهتر" همیشه رهبران جنبش‌های اجتماعی، محققان سفیدپوشی که داروها یا منابع انرژی جدید اختراع می‌کنند یا نوابغی که در فکر تئوری‌هایی برای توضیح جهان هستند را به یادمان می‌آورد، اما اعمالی ساده‌تر و کوچک‌تر هم وجود دارد که می‌تواند به بهبود زندگی انسان‌های اطرافمان کمک کند. این رفتاری ساده، حس انسانیت را در ما تقویت می نماید و برای لحظه‌ای هم که شده مشکلاتمان را سبک‌تر کرده و چیزی به ما می‌بخشد که لبخند روی لبانمان می‌آورد. و این چیز کمی نیست.

در زیر به 10 رفتار اشاره می‌کنیم که همه آنها نیک‌خواهی و خیرخواهی را در اجتماعمان گسترده کرده و حس هوشیاری و آگاهی ما نسبت به هم‌نوعانمان را افزایش می دهد.

 

  1. سخاوتمندانه انعام بدهید. اگر در توانتان است انعام‌های 25%، 50% یا حتی 100% بدهید (این مورد برای کشورهایی صدق می‌کند که نرخ انعام در آنها 15% است). به استثنای شرایطی که سرویس‌دهی واقعاً افتضاح بوده باشد، سعی کنید تا حد ممکن انعام بیشتری بدهید زیرا این به گیرنده نشان می‌دهد که قدردان زخمت او هستید.
  2. کسی را تحسین کنید. مثلاً بگویید که چقدر کاری که انجام می‌دهند، مدل موهایشان، صدای آواز خواندنشان یا هر چیزی دیگر را دوست دارید. صادق باشید. البته نباید انتظار داشته باشید که او نیز در جواب همین کار را بکند.
  3. با یک نفر راحت باشید. اجازه بدهید یک نفر از احساساتتان درمورد چیزی که در فکرتان است باخبر شود. ما معمولاً همه چیز را در دلمان نگه می‌داریم؛ اینکه اجازه دهید کسی وارد منطقه امنتان شود راهی عالی برای نشان دادن اعتماد و قدردانی است. البته باید خودتان قضاوت کنید که حرف زدن درمورد چه چیزی مناسب است—نباید کاری کنید که دیگران را وارد مشکلاتتان کنید، با اینکار دنیا اصلاً به مکانی بهتر تبدیل نخواهد شد.
  4. یکی از کتاب‌هایی که خوانده‌اید را به یک نفر هدیه کنید. تبدیل کردن کتابی که قبلاً خوانده‌اید و از آن لذت برده‌اید به یک هدیه، خیلی بیشتر از ابراز محبت است. این راهی برای نشان دادن این است که 1)شما به آن فرد فکر می‌کنید، 2) شما او را درک می‌کنید، 3)و می‌خواهید چیزی را با او سهیم شوید. همه چیز به همان لحظه هدیه دادن ختم نمی‌شود. می‌توانید بعد از اینکه او کتاب را خواند، با هم درمورد آن و واکنش‌هایتان حرف بزنید. البته نباید این هدیه را به کسانی که می‌دانید میانه‌ای با کتاب خواندن ندارند بدهید چون می‌توانید او را در الزامی قرار دهید که برایش سخت باشد.
  5. برای کسی چیزی درست کنید. کمی شیرینی درست کنید یا یک نقاشی بکشید و آن را بی هیچ دلیلی به کسی هدیه دهید. این کار نیز مثل هدیه دادن کتاب به فرد مقابل نشان می‌دهد که به فکر او بوده‌اید و دوست داشته‌اید کاری برای او انجام دهید. بدون توقع هدیه بدهید—چه هدیه شما را پاسخ بدهند یا نه، چه دوستش داشته باشند یا نه، چه برخورد خوبی با شما داشته باشند چه نداشته باشند، اینها هیچ ارتباطی با هدیه دادن شما ندارد.
  6. یک نامه، ایمیل یا پیامک بفرستید: برای کسی که چند وقتی است با او حرف نزده‌اید ایمیل بزنید یا به کسی که هر روز می‌بینید، یک پیامک بزنید تا توجهتان را به او نشان دهید. ممکن است پاسخ دهند، ممکن هم هست که ندهند. مهم این است که بفهمند شما به آنها توجه دارید.
  7. کارمندی را جلوی مدیرش تحسین کنید: اینکه از کسی به‌خاطر خدماتی که به شما ارائه کرده است، تعریف کنید یک چیز است و اینکه با مدیر او تماس بگیرید و از کار عالی آن کارمند تمجید کنید چیز دیگری است. اگر در آن زمان وقت ندارید، شماره تلفن یا ایمیل مدیر را بگیرید تا بعداً با او در این رابطه صحبت کنید.
  8. انجام کاری را به کسی یاد بدهید: با نشان دادن طریقه انجام کاری به کسی، مهارت‌ها و استعدادهایتان را با دیگران تقسیم کنید. با این روش همه آدم‌ها می‌توانند در پیشرفت جهان سهم داشته باشند. در برخورد با آن فرد صبر داشته و به او نهایت احترام را بگذارید.
  9. بگذارید دیگران بدرخشند: با اجازه دادن به دیگران برای غلبه در یک سخنرانی، تسلیم شدن در برابر استدلالات و توصیه گرفتن از او، بگذارید استعدادهای یک نفر بدرخشد. مخصوصاً اگر از شما کوچکتر و پایینتر باشند، اینکه فرصت بدهید توانایی‌‌های خود را نشان دهند، مشخص می‌کند که به آنها اعتماد دارید و تحسینشان می‌کنید و اجازه می‌دهید توجهی که شایستگی‌اش را دارند به دست آورند.
  10. موجب ارتباط دیگران شوید: دو نفر از دوستان یا همکارانتان را که فکر می‌کنید به درد هم می‌خورند به هم معرفی کنید. بااینکار به آنها نشان می‌دهید که برایشان ارزش قائلید و شراکتی ایجاد می‌کنید که نتیجه بسیار بهتری برای خودتان دارد.

 

هر کاری که به دیگران نشان دهد به آنها توجه دارید، می‌تواند دنیا را یا حداقل گوشه‌ای از آن را به جایی دلپذیرتر تبدیل کند.

شما چیزی برای اضافه کردن به این لیست ندارید؟ شما برای خوشحال کردن دیگران چه کارهایی انجام می‌دهید؟

admin بازدید : 58 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

 

از همان روزی که به دنیا می‌آییم، شروع به پیر شدن می‌کنیم. پیر شدن پوست از 20 سالگی آغاز می‌شود و از آن زمان تاثیرات پیر شدن کم‌کم نمودار می‌شود.



چرا پیری شدن پوست اتفاق می‌افتد؟

پیری ذاتی که معمولاً فرایند پیر شدن طبیعی پوست خوانده می‌شود، موجب می‌شود پوست دستخوش تغییرات عمده‌ای گردد:

• سلول‌ها با سرعت کمتری تکثیر می‌شوند و غشای میانی پوست به تدریج باریک می‌شود. سلول‌های چربی زیر غشای میانی تدریجاً کاهش می‌یابد. نازک‌تر شدن پوست آن را نسبت به صدمات و تخریبات آسیب‌پذیرتر می‌کند. توانایی پوست برای ترمیم خود هم کاهش می‌یابد، ازاینرو زخم‌ها کُندتر التیام می‌یابند.

• شبکه زیرین فیبرهای الاستین و کلاژن که لایه‌های سطحی پوست را نگه می‌دارد، شل می‌شود. سپس پوست قابلیت ارتجاعی خود را از دست داده و شروع به آویزان شدن می‌کند.

• غدد عرق زوال یافته و امولسیون محافظ آب-چربی پوست نیز از بین می‌رود. توانایی پوست برای حفظ رطوبت کاهش یافته و پوست خشک و ناهموار می‌شود.

• چین و چروک کم‌کم هویدا می‌شود.



پیری زودرس پوست چیست؟

پیری زودرس تاثیر قرارگیری دائم پوست در معرض نور خورشید است. پیری زودرس با پیر شدن طبیعی همراه شده و فرایند پیر شدن طبیعی را سریعتر می‌کند.
پیری زودرس طی چند سال اتفاق می‌افتد. افرادیکه پوست روشن دارند و زیاد درمعرض آفتاب قرار می‌گیرند، بیشتر علائم پیری زودرس از خود نشان می‌دهند تا آنها که پوست‌هایی تیره‌تر دارند. با قرارگیری دائم پوست در معرض نور خورشید، پوست توانایی ترمیم خود را از دست داده و تخریب ایجاد می‌شود. قرارگیری در معرض اشعه ماوراءبنفش کلاژن را از بین برده و سنتز کلاژن‌های جدید را مختل می‌کند. خورشید بر الاستین نیز اثر می‌گذارد. پوست قابلیت ارتجاعی خود را از دست داده، شل و چروکیده می‌شود.

تاثیرات قابل رویت پیری زودرس پوست عبارتند از:

• لک آوردن پوست
• خشک و سخت شدن پوست
• چروک‌های باریک یا عمیق
• کک و مک
• نازک‌تر به نظر رسیدن پوست
• ضعیف شدن بافت‌های پیوندی که قدرت و قابلیت ارتجاعی پوست را کاهش می‌دهد
• ایجاد رگ‌های قرمز رنگ روی پوست
 


جلوگیری از پیر شدن پوست و پیری زودرس آن

بهترین راه برای مقابله با پیری زودرس پوست پیشگیری است. در زیر به چند ایده در این رابطه اشاره می‌کنیم:

1. سبک زندگی سالم. لازم به گفتن نیست که بهترین روش پیشگیری طولانی مدت برای پیر شدن پوست داشتن یک سبک زندگی سالم است که شامل موارد زیر می‌باشد:

• داشتن یک رژیم‌غذایی متوازن که از آن به مقدار کافی از غلات، میوه‌ها و سبزیجات تازه و روغن‌های سالم مثل روغن زیتون وجود داشته باشد که می‌تواند از پوست در برابر استرس اکسیداتیو محافظت کند.
• ورزش منظم موجب منظم شدن گردش خون شده که اکسیژن را که ماده مهم برای داشتن پوستی سالم است، به کلیه قسمت‌های پوست می‌رساند.
• نوشیدن مقدار کافی آب
• مصرف روزانه ویتامین‌ها
• کنترل استرس‌های روزانه
• خودداری از مصرف دخانیات
• داشتن خواب کافی

2. داشتن رژیم روزانه محافظت از پوست. محصولات مراقبتی پوست دارای عملکردهای زیر است:

•    تمیز کردن آلودگی‌ها و آرایش از روی صورت
•    رطوبت بخشیدن به پوست
•    محافظت از پوست
•    بهبود ظاهر پوست

3. استفاده از محصولات آنتی‌اکسیدانه. آنتی‌اکسیدان‌ها موادی هستند که بعنوان پالاینده‌های رادیکال‌های آزاد عمل می‌کنند، مواد بی‌ثباتی که می‌توانند به سلول‌ها آسیب برسانند. آنتی‌اکسیدان‌های پوست با قرار گرفتن در معرض نور خورشید تخلیه شده و باید با مواد زیر جایگزین شوند:

• مواد موضعی
• مکمل‌های خوراکی

4. محافظت در برابر آفتاب. بااینکه نمی‌توانید از فرایند طبیعی پیر شدن پوست جلوگیری کنید، می‌توانید با محافظت از پوستتان دربرابر نور خورشید از پیری زودرس آن پیشگیری کنید. متخصصین پوست استفاده مداوم از کرم‌های ضدافتاب را برای پیشگیری از پیری زودرس پوست توصیه می‌کنند.
 


توصیه‌های پزشکی و درمان

بااینکه تغییر تخریب‌های درازمدت آفتاب مقدور نیست اما متخصص پوست می‌تواند ظاهر پوست شما را با بسیاری روش‌های درمانی از جمله موارد زیر بهبود بخشد:

•    لایه بردار آلفا هیدروکسی اسید  (alpha hydroxyl acid)
•    کرم‌ها و ژل‌های تریتینوئین (Tretonoin)
•    تازاروتین (tazarotene)
•    رتینول (retinol)
•    لایه‌بردارهای شیمیایی
•    جراحی لیزر
•    پُرکننده‌های پوست

تحقیقات علمی زیادی هر روزه در زمینه ضدپیری برای ساخت درمان‌های جدیدتر و قوی‌تر در حال انجام است. متخصص پوستتان می‌تواند بهترین راهکار درمانی را به شما پیشنهاد دهد.

admin بازدید : 39 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

حتما تا حالا برای شما هم پیش اومده که بخواهید با چند آی دی مختلف و البته در یک لحظه از نرم افزار محبوب یاهو مسنجر استفاده کنید٬ اما  تا قبل از این که این ترفند بتونه کمک کنه٬ معمولا از نرم افزار های جانبی مانند مالتی یاهو استفاده می شد٬ که آنها نیز مشکلات خودشان را داشتند!

اما ترفند:

برای استفاده همزمان از یک کامپیوتر+یک یاهو مسنجر و چند* آی دی مختلف! * کار زیر را انجام دهید:

start

...RUN

در RUNتایپ کنیدregedit سپسEnter را بزنید.

حالا مسیر زیر را پیدا کنید:

HKEY_CuRRent_User=>Software=>Yahoo=>Pager=>Test

 

 

 

سمت راست صفحه راست کلیک کنید و در قسمت ٬New
DWORD Value را بزنید اسمش را  plural بگذارید و Enter کنید.حالا plural را باز کنید و value data را 1 بذارید و ok را بزنید.

حال تمام صفحات را ببندید٬کار تمام است!

admin بازدید : 39 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

دخترها:

بعضی از اونا واقعا میخونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمیدارند.عادت دارند زیر مطلب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند.

بعضی هاشون هم که مثلا درس میخونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواســــشون یه جای دیگست................

یه عده دیگه هم هستند که به بهونه این که مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته یک ساعتو اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه ی بی بی چساره تعریف میکنند.

 

واما اقا پسرای گل:

یا درس نمیخونند یا وقتی میخوان بخونند باید حســــــــش بیاد .وقتی حسش میاد که شب امتحانه............

یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره میشوند( اقا پسرا خودشون میدونن)  و به یه چیزی فکر میکنند بعد انگار درس خوندند بلند میشن میرن استراحت میکنند. بعد از یک ساعت استراحت میرند میشینن فکر میکنند. وقتی فکرشون تموم شد کتاب رو ورق میزنند یکم براندازش میکنند استخاره میکـنند برای خودشون کتاب رو تقسیم میکـنند میگن تا ساعت فلان اینقدر میخونم تا ساعت فلان اینقدر؛بعد میرن استراحت کنند؛ در حین استراحت حسشــــون تموم میشه.........

حال ندارن برن بخونند ولی چون میدونند فردا امتحان دارند پا میشن میرن سر کتابشون.

همین جور که میخونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر میکنند( لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمیکنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دباره میرن استراحت.

بعد از سه ربع استراحت میــبیــنند خیلی دیر شده. دباره میرند درس بخونند این بار میخونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمیگیرند رو میزارند که فردا از دوستاشون بپرسند؛ یکم به معلمشون فحش میدن میگن اینارو درس نداده.

خلاصه اخرش نمیرسن کتابو تموم کنند فردا میرن میبینن دوستاشون یه چیزایی میگن که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خورد میشه اونایی رو هم که خونده بودند یادشون میره و در حالی که دارن میرن سر جلسه امتحان چندتا فحش (ک) دار به معلم و معاون و مدیر مدرسه میدن

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 811