از گریه ی عرش آسمان دریا شدیک قطره چکید و عاشورا شد .با شال عزا مرد غریبی می گفت :ایام عزای پدرم نزدیک شد
(اللهم عجل لویکم فرج
از گریه ی عرش آسمان دریا شدیک قطره چکید و عاشورا شد .با شال عزا مرد غریبی می گفت :ایام عزای پدرم نزدیک شد
(اللهم عجل لویکم فرج
يه روز يه پسر جوون ميره توي داروخانه و به فروشنده ميگه که: يه کاندوم ميخواستم، راستش رو بخواي دارم برای شام میرم خونه دوست دخترم، شايد يه موقعيتي پيش بياد که بتونم يه کم باهاش حال کنم!
فروشنده کاندوم رو بهش ميده و پسره ميره بيرون، اما هنوز از در داروخانه بيرون نرفته بود که برميگرده و دوباره ميگه: اگه ميشه يه کاندوم ديگه هم بهم بديد، آخه خواهر دوست دخترم هم خيلي ناز و خوشگله، هميشه وقتي که منو ميبينه پاهاشو به طرز شهوت انگيزي باز ميکنه، فکر کنم اگه خوش شانس باشم بتونم با اون هم يک حالي کنم!
فروشنده کاندوم دوم رو بهش ميده و پسره ميره، اما دوباره از در داروخانه بيرون نرفته که برميگرده و ميگه: يه دونه کاندوم ديگه هم به من بديد، آخه مامان دوست دخترم هم خيلي ناز و دل رباست و هميشه وقتي منو ميبينه نگام ميکنه و نخ ميده، فکر کنم از من ميخواد که يک کارايي بکنم!
خلاصه یه کاندوم دیگه هم میگیره و میره...
موقع شام پسره سر ميز نشسته، در حالي که دوست دخترش سمت چپش هست، خواهر دوست دخترش سمت راستش و مادر دوست دخترش روبروش. در همين حال پدر دختره هم مياد سر ميز شام و یهو پسره سرش رو مياره پايين و شروع ميکنه به دعا کردن: خداوندا... به اين سفره برکت بده... بخاطر همه چيزهايي که به ما دادي ممنونيم...
خلاصه نیم ساعتی میگذره و پسره همچنان دعا میکرده: خدایا بخاطر همه لطف و محبتت سپاسگزاریم...
آخرش دیگه دوست دخترش شاکی میشه بهش میگه: من نمیدونستم که تو اینقدر مذهبی هستی!
پسره هم جواب میده: من هم نمیدونستم که پدر تو داروخانه داره!
نتیجه اخلاقی: لازم نیست دلایلتون رو برای هر کسی توضیح بدید، خصوصاً کسی که نمیشناسیدش!
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند
هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه ... نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.
لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
ماریون دولن
شــــــــــرط عــشــــق
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که
شوهرش نابینا باشد.
دو سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.همه تعجب کردند.
مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از مهندس جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالا چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی میكنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----
كارمند تازه وارد
مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می زنی؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----
اشتباه موردی
كارمندی به دفتر رئیس خود میرود و میگوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم میدانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»
كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----
زندگی پس از مرگ
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
كارمند: بله!
رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و میخواهد شما را ببیند،
همان که دیروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----
تصمیم قاطع مدیریتی
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد.
جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میكنی؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، تو اخراجی !
ما به كارمندان خود حقوق میدهیم كه كار كنند نه اینكه یكجا بایستند و بیكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»
نکته
برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمیشناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها گرفته و اجرا میكنند.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- -----
زنگ تفریح
مردی به یك مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یك طوطی كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»
مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»
مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینكه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای كه در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد.»
و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: « ۴۰۰۰ دلار.»
مشتری: «این طوطی چه كاری می تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد: «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.»
|
از همان روزی که به دنیا میآییم، شروع به پیر شدن میکنیم. پیر شدن پوست از 20 سالگی آغاز میشود و از آن زمان تاثیرات پیر شدن کمکم نمودار میشود.
چرا پیری شدن پوست اتفاق میافتد؟
پیری ذاتی که معمولاً فرایند پیر شدن طبیعی پوست خوانده میشود، موجب میشود پوست دستخوش تغییرات عمدهای گردد:
• سلولها با سرعت کمتری تکثیر میشوند و غشای میانی پوست به تدریج باریک میشود. سلولهای چربی زیر غشای میانی تدریجاً کاهش مییابد. نازکتر شدن پوست آن را نسبت به صدمات و تخریبات آسیبپذیرتر میکند. توانایی پوست برای ترمیم خود هم کاهش مییابد، ازاینرو زخمها کُندتر التیام مییابند.
• شبکه زیرین فیبرهای الاستین و کلاژن که لایههای سطحی پوست را نگه میدارد، شل میشود. سپس پوست قابلیت ارتجاعی خود را از دست داده و شروع به آویزان شدن میکند.
• غدد عرق زوال یافته و امولسیون محافظ آب-چربی پوست نیز از بین میرود. توانایی پوست برای حفظ رطوبت کاهش یافته و پوست خشک و ناهموار میشود.
• چین و چروک کمکم هویدا میشود.
پیری زودرس پوست چیست؟
پیری زودرس تاثیر قرارگیری دائم پوست در معرض نور خورشید است. پیری زودرس با پیر شدن طبیعی همراه شده و فرایند پیر شدن طبیعی را سریعتر میکند.
پیری زودرس طی چند سال اتفاق میافتد. افرادیکه پوست روشن دارند و زیاد درمعرض آفتاب قرار میگیرند، بیشتر علائم پیری زودرس از خود نشان میدهند تا آنها که پوستهایی تیرهتر دارند. با قرارگیری دائم پوست در معرض نور خورشید، پوست توانایی ترمیم خود را از دست داده و تخریب ایجاد میشود. قرارگیری در معرض اشعه ماوراءبنفش کلاژن را از بین برده و سنتز کلاژنهای جدید را مختل میکند. خورشید بر الاستین نیز اثر میگذارد. پوست قابلیت ارتجاعی خود را از دست داده، شل و چروکیده میشود.
تاثیرات قابل رویت پیری زودرس پوست عبارتند از:
• لک آوردن پوست
• خشک و سخت شدن پوست
• چروکهای باریک یا عمیق
• کک و مک
• نازکتر به نظر رسیدن پوست
• ضعیف شدن بافتهای پیوندی که قدرت و قابلیت ارتجاعی پوست را کاهش میدهد
• ایجاد رگهای قرمز رنگ روی پوست
جلوگیری از پیر شدن پوست و پیری زودرس آن
بهترین راه برای مقابله با پیری زودرس پوست پیشگیری است. در زیر به چند ایده در این رابطه اشاره میکنیم:
1. سبک زندگی سالم. لازم به گفتن نیست که بهترین روش پیشگیری طولانی مدت برای پیر شدن پوست داشتن یک سبک زندگی سالم است که شامل موارد زیر میباشد:
• داشتن یک رژیمغذایی متوازن که از آن به مقدار کافی از غلات، میوهها و سبزیجات تازه و روغنهای سالم مثل روغن زیتون وجود داشته باشد که میتواند از پوست در برابر استرس اکسیداتیو محافظت کند.
• ورزش منظم موجب منظم شدن گردش خون شده که اکسیژن را که ماده مهم برای داشتن پوستی سالم است، به کلیه قسمتهای پوست میرساند.
• نوشیدن مقدار کافی آب
• مصرف روزانه ویتامینها
• کنترل استرسهای روزانه
• خودداری از مصرف دخانیات
• داشتن خواب کافی
2. داشتن رژیم روزانه محافظت از پوست. محصولات مراقبتی پوست دارای عملکردهای زیر است:
• تمیز کردن آلودگیها و آرایش از روی صورت
• رطوبت بخشیدن به پوست
• محافظت از پوست
• بهبود ظاهر پوست
3. استفاده از محصولات آنتیاکسیدانه. آنتیاکسیدانها موادی هستند که بعنوان پالایندههای رادیکالهای آزاد عمل میکنند، مواد بیثباتی که میتوانند به سلولها آسیب برسانند. آنتیاکسیدانهای پوست با قرار گرفتن در معرض نور خورشید تخلیه شده و باید با مواد زیر جایگزین شوند:
• مواد موضعی
• مکملهای خوراکی
4. محافظت در برابر آفتاب. بااینکه نمیتوانید از فرایند طبیعی پیر شدن پوست جلوگیری کنید، میتوانید با محافظت از پوستتان دربرابر نور خورشید از پیری زودرس آن پیشگیری کنید. متخصصین پوست استفاده مداوم از کرمهای ضدافتاب را برای پیشگیری از پیری زودرس پوست توصیه میکنند.
توصیههای پزشکی و درمان
بااینکه تغییر تخریبهای درازمدت آفتاب مقدور نیست اما متخصص پوست میتواند ظاهر پوست شما را با بسیاری روشهای درمانی از جمله موارد زیر بهبود بخشد:
• لایه بردار آلفا هیدروکسی اسید (alpha hydroxyl acid)
• کرمها و ژلهای تریتینوئین (Tretonoin)
• تازاروتین (tazarotene)
• رتینول (retinol)
• لایهبردارهای شیمیایی
• جراحی لیزر
• پُرکنندههای پوست
تحقیقات علمی زیادی هر روزه در زمینه ضدپیری برای ساخت درمانهای جدیدتر و قویتر در حال انجام است. متخصص پوستتان میتواند بهترین راهکار درمانی را به شما پیشنهاد دهد.
حتما تا حالا برای شما هم پیش اومده که بخواهید با چند آی دی مختلف و البته در یک لحظه از نرم افزار محبوب یاهو مسنجر استفاده کنید٬ اما تا قبل از این که این ترفند بتونه کمک کنه٬ معمولا از نرم افزار های جانبی مانند مالتی یاهو استفاده می شد٬ که آنها نیز مشکلات خودشان را داشتند!
اما ترفند:
برای استفاده همزمان از یک کامپیوتر+یک یاهو مسنجر و چند* آی دی مختلف! * کار زیر را انجام دهید:
start
...RUN
در RUNتایپ کنیدregedit سپسEnter را بزنید.
حالا مسیر زیر را پیدا کنید:
HKEY_CuRRent_User=>Software=>Yahoo=>Pager=>Test
سمت راست صفحه راست کلیک کنید و در قسمت ٬New
DWORD Value را بزنید اسمش را plural بگذارید و Enter کنید.حالا plural را باز کنید و value data را 1 بذارید و ok را بزنید.
حال تمام صفحات را ببندید٬کار تمام است!
دخترها:
بعضی از اونا واقعا میخونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمیدارند.عادت دارند زیر مطلب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند.
بعضی هاشون هم که مثلا درس میخونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواســــشون یه جای دیگست................
یه عده دیگه هم هستند که به بهونه این که مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته یک ساعتو اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه ی بی بی چساره تعریف میکنند.
واما اقا پسرای گل:
یا درس نمیخونند یا وقتی میخوان بخونند باید حســــــــش بیاد .وقتی حسش میاد که شب امتحانه............
یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره میشوند( اقا پسرا خودشون میدونن) و به یه چیزی فکر میکنند بعد انگار درس خوندند بلند میشن میرن استراحت میکنند. بعد از یک ساعت استراحت میرند میشینن فکر میکنند. وقتی فکرشون تموم شد کتاب رو ورق میزنند یکم براندازش میکنند استخاره میکـنند برای خودشون کتاب رو تقسیم میکـنند میگن تا ساعت فلان اینقدر میخونم تا ساعت فلان اینقدر؛بعد میرن استراحت کنند؛ در حین استراحت حسشــــون تموم میشه.........
حال ندارن برن بخونند ولی چون میدونند فردا امتحان دارند پا میشن میرن سر کتابشون.
همین جور که میخونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر میکنند( لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمیکنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دباره میرن استراحت.
بعد از سه ربع استراحت میــبیــنند خیلی دیر شده. دباره میرند درس بخونند این بار میخونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمیگیرند رو میزارند که فردا از دوستاشون بپرسند؛ یکم به معلمشون فحش میدن میگن اینارو درس نداده.
خلاصه اخرش نمیرسن کتابو تموم کنند فردا میرن میبینن دوستاشون یه چیزایی میگن که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خورد میشه اونایی رو هم که خونده بودند یادشون میره و در حالی که دارن میرن سر جلسه امتحان چندتا فحش (ک) دار به معلم و معاون و مدیر مدرسه میدن
تعداد صفحات : 2